شعر رنگ
چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۸ ب.ظ
هر چه خواندم نامه هایت را نیفتاد اتفاق
می روم تا هیزمی دیگر بریزم در اجاق
بی سبب دست تمنا تا درختان می بری
سیب ها دیگر به افتادن ندارد اشتیاق
رفتنت چون بودنت تکرار رنج زندگی است
مانند جای خالی ساعت به دیوار اتاق
از دورویی تلخ تر در کام اهل عشق نیست
تا دلت با من دورنگی کرد شیرین شد فراق
کافرم در دیده زاهد ولی در دین عشق
آفرین بر کفر باید گفت و نفرین بر نفاق
۹۳/۱۲/۲۰
دوست خوبم چه طوری؟؟؟ اجب چزیه آفرین