ﺗﻠﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺍﻣﺸﺐ
ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮﯾﯽ ﺑﺎﺭﺍﻥ ؟
ﺗﻮ ﺍﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ !
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺰﻥ
ﺗﻠﻨﮕﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ ﺍﻣﺸﺐ
ﮐﺴﯽ ﺑﺮ ﺳﻘﻒ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ
ﺗﻮﯾﯽ ﺑﺎﺭﺍﻥ ؟
ﺗﻮ ﺍﯼ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻧﺎﺧﻮﺍﻧﺪﻩ
ﺑﺰﻥ ﺑﺎﺭﺍﻥ !
ﺗﻮ ﻫﻢ ﺯﺧﻤﯽ ﺑﺰﻥ
زندگی یک پاداش است نه یک مکافات
فرصتی است کوتاه! تا ببالی
بیابی
بدانی
بیندیشی
بفهمی
زیبا بنگری...
و در نهایت در خاطره ها بمانی...
غمخوارمن به خانه غم ها خوش آمدی
با من به جمع مردم تنها خوش آمدی
بین جماعتی که مرا سنگ می زنند
می بینمت برای تماشا خوش آمدی
راه نجاتم از شب گیسوی دوست نیست
ای دل به آخرین شب دنیا خوش آمدی
پایان ماجرای دل و عشق روشن است
ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی